حبابی پریشان
سوار بربال بادها
رود در پیچ تاب گذر
قاصدکی فریادزنان
در کناره های رود
که حباب را به فریاد برسید
میخروشید....... رود
میرفت .............رود
قاصدک میزد فریاد
های... رود زیبا ......!!؟؟
رود خروشان.....!!؟؟
حباب را به فریاد برس...
بادحباب رابرد.....
حباب در وزش بادها
دلش میتپید
از غرش ابرها میترسید
چون کودکی دور افتاده ازمادر
با ابرها وبادها
به هر سو میدوید
حباب در ابرها تنیده شد
دربادهاتنیده شد
وآرام گرفت....
باد آرام
ابر آرام
حباب آرام
باد اما در خستگی سفر
خواب باران رامیدید
و حباب شناوربرموج رود
قاصدک را درخود به سفر
آبهابرد
ص...امیدی.....